مردی که نگفتهاند از کدام فرقه بوده و که بوده و چه نام داشته، نزد امام رضا(ع) آمده و پرسشی را مطرح کرده است.
از چگونگی سؤال او و لحن سخنش همین اندازه برمیآید که آن مرد گویا نه به امامت آن حضرت معتقد بوده و نه حتی خداوند را باور داشته است. در این روایت که متن آن خواهد آمد، حتی ذکر نشده که این گفتوگو در چه زمانی صورت گرفته است، اما چون بیشتر مناظرات و گفتوشنودهای میانادیانی حضرت با دیگران در مرو بوده است، شاید بتوان این پرسش و پاسخ را مربوط به دوران ولایتعهدی امام رضا(ع) و در شهر مرو دانست.
از این روایت و چندین روایت همانند روشن میشود همین که امام در مناظرات خود با پیروان دیگر اندیشهها به پرسشهای آنان گوش میسپرده و یکایک آنان را با دقت و ریزبینی خاص خود پاسخ میداده، این انگیزه را در میان مردم نیز گسترده است که جا و بیجا هر چه را به ذهنشان راه مییافته، با هر زبان و لحنی به امام عرضه دارند و پاسخ حضرت را جویا شوند.
بر پایه این روایت که متن آن در کتاب توحید شیخ صدوق آمده است، مردی با همان گمنامی پیشگفته، نزد امام میآید و با لحنی حاکی از تمسخر میپرسد:
«آیا پروردگار تو این توانایی را دارد که آسمانها و زمین و هر آن چه را که میان آنها است در تخممرغی جای دهد؟»
این جمله، گرچه ممکن است شگفتی خیلی از همفکران آن مرد پرسشگر را برانگیخته باشد و توان علمی و گسترهی دانش وی را ستوده باشند، اما بیتردید برای پیروان امام که با قدرت پاسخگویی حضرت آشنایی داشتهاند، روشن بوده است که امام در دفاع از مبانی معرفتِ الهی، با این پرسشهایی که از سر مسخرگی و شاید تفریح پرسشگران مطرح میشود، به گونهای عالمانه روبرو خواهد شد تا هم بیپایگی و نااستواری سؤال را به رخ بکشد و هم پاسخی منطقی و برخاسته از سر دانش به سؤالکننده عرضه دارد.
چنین است که امام بیدرنگ در پاسخ او میفرماید:
«بله که میتواند، نه تنها در تخممرغ که در کوچکتر از آن هم میتواند»!
حال آن مرد پرسنده را تصور کنید.
امام ادامه میدهد:
«خداوند این کار را کرده، و همه آن پدیدهها را در چشم تو جای داده است؛ چشمی که از تخممرغ هم کوچکتر است.
تو آن گاه که چشم میگشایی آسمان را میبینی، زمین را و هر آن چه را که میان آن دو است. در حالی که اگر میخواست، تو را نابینا میکرد تا هیچ یک از این پدیدهها را نبینی».
عالم آلمحمد(ص) یا دانای خاندان نبوی، عنوانی است که بیجهت به امام رضا(ع) ندادهاند.